کد خبر: ۷۸۶۰
۰۴ دی ۱۴۰۲ - ۰۹:۲۴

«المپیک»، سکوی پرش بچه‌های محمدآباد است!

روایتی از شکل‌گیری یک باشگاه ورزشی که به همت ۲ مربی جوان محمدآبادی دایر شده و استعداد‌های بسیاری را به سکوی قهرمانی رسانده است.

قدمت دوستی محمدمهدی و امین قد عمرشان است! از زمانی‌که دست چپ و راستشان را شناخته‌اند، همراه هم بوده‌اند. همسایه و هم‌کلاسی، هم‌بازی و کمی هم رقیب! رقابت این دو رفیق شفیق که بیشتر خاطراتشان هم مشترک است، از ورزش می‌آید.

هربار که محمدمهدی یک مدال در ورزش‌های رزمی گرفته، امین هم گرفته است؛ هر بار که امین عنوانی را کسب کرده، محمدمهدی هم بلافاصله مشابهش را به دست آورده است. همین است که اندازه مدال و جام و افتخارشان با هم برابری می‌کند. آن‌ها ۹ سال پیش در همین مسیر، مهم‌ترین قدم زندگی‌شان را با کمک یکدیگر برداشتند و یک باشگاه هنر‌های رزمی دایر کردند؛ باشگاه المپیک.

باشگاهی که به همت و تلاش آن‌ها در زیرزمین نمور و تاریک مسجد محله پا گرفته، اما آن‌قدر فعال و مؤثر بوده که چندتا از بچه‌های محله را تا سکو‌های قهرمانی رشته‌های ووشو، کیک‌بوکسینگ، کاراته و دای‌دو جوکو همراهی کرده است.

محمدمهدی شفیع‌پور و امین سیستان‌نژاد دو مربی جوان خیابان محمدآباد در محله شهید رستمی هستند که دغدغه رشد استعداد‌های ورزشی محله و منطقه خود را دارند. آن‌ها از جان‌ودل برای موفقیت این بچه‌ها تلاش می‌کنند؛ چون هم «استعداد زیاد کودکان و نوجوانان محمدآباد» را دیده‌اند و هم می‌دانند «استعداد در نبود پرورش و امکانات می‌میرد.»

تلاش برای موفقیت بچه‌های ما

تابلو باشگاه «المپیک» روی دیوار مسجد نصب شده است و با فلشی، مسیر زیرزمین مسجد را نشان می‌دهد. از پله‌ها پایین می‌روم تا روبه‌روی دری که پرده ضخیمی آن را پوشانده است. صدای حرکت و شوق بچه‌ها از پشتش شنیده می‌شود. با لباس‌های سفید و کمربند‌های رنگارنگ مشغول دویدن در فضایی هستند که به‌شکل یک سالن کوچک ورزشی تغییر کرده است.

مشخص است که فضا برای تمرین اصولی بچه‌ها کم است، اما آن‌ها از حضور در این مکان راضی و خوشحال هستند. دلیل این خوشحالی و رضایت عجیب از «اندازه امکانات ورزشی محله» می‌آید که اینجا به صفر نزدیک است. با این اوصاف، طبیعی است که از داشتن فضایی برای ورزش حسابی خوشحال باشند و با جان‌ودل تمرین کنند.

درودیوار سالن پر است از بنر‌هایی که کودکان افتخارآفرین باشگاه را به تصویر کشیده است، مدال‌ها و افتخاراتی که در ۹‌سال گذشته و به‌واسطه تلاش دو مربی جوان باشگاه رقم خورده است؛ تلاشی که از چشم پدر و مادر بچه‌های باشگاه هم دور نیست و وقتی از آن‌ها درباره این دو نفر پرسیدم، جملاتی نزدیک به این مضمون گفتند که «آن‌ها به‌معنای واقعی با خون دل این باشگاه را راه انداخته و سر پا نگه داشته‌اند.

تنها انگیزه‌شان برای ادامه‌دادن، موفقیت بچه‌های ماست که از نظر آن‌ها ورزشکارانی آینده‌دار و بااستعداد هستند؛ برای همین همان شهریه ناچیزی را که از بچه‌ها می‌گیرند، خرج خرید تجهیزات باشگاه می‌کنند.»

آن‌ها به‌معنای واقعی با خون دل این باشگاه را راه انداخته و سر پا نگه داشته‌اند

وقتی با خود مربی‌ها صحبت می‌کنم، متوجه می‌شوم که این اخلاق را از نخستین استاد خود گرفته‌اند؛ «استاد محسن احمدی، مربی جوانی که از جان‌ودل برای پیشرفت ما تلاش می‌کرد تا به‌واسطه ورزش برای خودمان کسی شویم.»

پیاده‌روی ۳ ساعته برای تمرین

داستان پر‌فراز‌و‌نشیب باشگاه المپیک با داستان زندگی محمدمهدی و امین گره‌خورده است. این باشگاه و ورزشکارانش انگار که ثمره سال‌ها تلاش این دو نفر است؛ کودکی خود را در چهره تک‌تک این بچه‌ها می‌بینند. خودشان طعم سال‌ها محرومیت، نبود امکانات و نبود بستر رشد را چشیده‌اند و حالا دلشان نمی‌خواهد کودکان و نوجوانان محله‌شان هم این چیز‌ها را تجربه کنند.

امین و محمدمهدی ۲۸‌سال پیش دو کوچه بالاتر از کوچه مسجد محمدآباد متولد شدند، دو همسایه قدیمی که مابین فوتبال و بازی‌های کودکانه بچه‌های کوچه، رفیق می‌شوند. هم‌کلاسی‌بودنشان این رفاقت را پررنگ‌تر هم می‌کند تا قدم‌به‌قدم بزرگ شوند. همان سال‌ها به‌دنبال تماشای فیلم‌های رزمی هر‌دو به ورزش‌های رزمی علاقه‌مند می‌شوند، اما در زمین‌های اغلب زراعی محله سالن رزمی پیدا نمی‌شد.

محمدمهدی وقتی به تعریف آن روز‌ها می‌رسد، از محله‌ای می‌گوید که هیچ شباهتی به امروزش ندارد؛ «همه‌اش زمین زراعی و باغ‌تره بود. برای بچه‌هایی که به ورزش علاقه‌مند بودند، چیزی نداشت که خود را سرگرم کنند. یا فوتبال در زمین‌های خاکی بود یا چاه موتوری که بعد‌از مدرسه، بِدو، خودمان را به آن می‌رساندیم و می‌زدیم به آب و ساعت‌ها غوطه می‌خوردیم.»

آن‌ها به‌اجبار در سالنی در خیابان جمهوری ثبت‌نام می‌کنند که آموزش هنر‌های رزمی را در لیست کلاس‌های آموزشی‌اش دارد. هر روز بعداز مدرسه با دوچرخه یا پای پیاده به سالن می‌روند تا ورزش کنند.

محمدمهدی از زمستان‌هایی می‌گوید که حتی برف و یخ‌بندان هم جلودارشان نبوده است؛ «هر طور بود خودمان را به باشگاه می‌رساندیم. توی برف سه‌ساعت پیاده می‌رفتیم تا به باشگاه برسیم. آنجا با دست‌های کرخت و پا‌هایی که مثل چوب خشک شده بود، تمرین می‌کردیم.»

درنتیجه همین استمرار و تلاش است که حالا هر‌دو در رشته‌های ووشو، کیک‌بوکسینگ، کاراته و دای‌دو جوکو بالغ‌بر چهل‌مدال کشوری و استانی دارند؛ مدال‌هایی که البته نه برای محمدمهدی در اولویت است و نه برای امین، چون بیش از هر چیز دوستی و برادری بینشان اهمیت دارد.

امین رو به محمدمهدی می‌گوید: همراه هم در اکثر مسابقات شرکت کرده‌ایم. وزنمان یکی‌دو کیلو بیشتر تفاوت ندارد و همیشه در یک رده بوده‌ایم. برد و باخت‌هایمان هم یک‌جور بوده است. آسیب‌دیدگی‌هایمان نیز همین‌طور؛ «من رباط صلیبی پاره کرده‌ام و داداشم بینی‌اش شکسته است. در سختی و خوشی کنار هم بوده‌ایم و هوای هم را داشته‌ایم. عین حالا که می‌خواهیم کنار هم به بچه‌های بااستعداد محله‌مان کمک کنیم.»

 

از زیرزمین مسجد تا «المپیک»

 

از هیچ، یک باشگاه ساختیم

تأسیس باشگاه المپیک داستان خودش را دارد. محمدمهدی و امین، همچون هر ورزشکار موفق دیگری، خود را در‌برابر بچه‌های ورزشکار منطقه و محله خود مسئول می‌دانند. سال‌۹۳ وقتی که مدرک مربیگری خود را در رشته‌های کاراته دای‌دوجوکو، دفاع شخصی و جودو می‌گیرند، محله خود را برای فعالیت انتخاب می‌کنند؛ همان جایی که وقتی خودشان شروع کردند، هیچ باشگاهی نداشت و استعدادهایش یکی‌یکی می‌سوختند.

نخستین مرحله پیداکردن سالنی در خود محله است. با موافقت هیئت‌امنای مسجد، زیرزمین متروک مسجد برای تمرین ورزشکاران رزمی محله اختصاص داده می‌شود، اما هیچ شباهتی به محل تمرین ورزش ندارد و ورزشکاران هم چند‌نفر بیشتر نیستند.

امین تعریف می‌کند: یک آشپزخانه کنار سالن تمرین ما بود؛ به‌همین‌دلیل سالن هم پر از سوسک و حشره بود. نه از نظر بهداشتی مناسب بود و نه تجهیزاتی داشت. فقط شش‌ماه طول کشید تا‌تر و تمیزش کردیم. بعد هم کم‌کم با هزینه خودمان برایش تشک خریدیم، کمد نصب کردیم، بخش رخت‌کن را جدا کردیم و تا‌جایی‌که می‌شد، سروسامانش دادیم تا برای تمرین بچه‌ها قابل‌استفاده باشد. البته هنوز هم امکانات و تجهیزات کافی برای تمرین ندارد، اما زمین تا آسمان با روز‌های ابتدایی‌اش فرق کرده است.

از هیچ، یک باشگاه ساختیم. روز‌های اول بچه‌ها به درودیوار مشت می‌زدند

راستش از هیچ، یک باشگاه ساختیم. روز‌های اول بچه‌ها به درودیوار مشت می‌زدند. کم‌کم از جیب خودمان یک سری لوازم را خریدیم و بعضی را هم ساختیم تا کار بچه‌ها راه بیفتد.

به کیسه‌بوکس‌هایی که از سقف‌آویزان‌اند اشاره می‌کند؛ «این‌ها را خودمان با لاستیک ساخته‌ایم.»

بچه‌های مردم، مهم‌تر از خودمان!

گام دوم دعوت از کودکان و نوجوانان محله است؛ دو مربی جوان فراخوانی تنظیم می‌کنند برای تست‌گرفتن از بچه‌ها. خیلی‌ها از محله‌های دور و نزدیک می‌آیند تا محمدمهدی و امین از وجود این‌همه اعجوبه و استعداد در محله خود شگفت‌زده شوند!

امین می‌گوید: فکرش را هم نمی‌کردیم که این‌همه استعداد دور و اطرافمان داشته باشیم. آنجا بود که خودمان را فراموش کردیم؛ جام‌ها، مدال‌ها و افتخاراتمان را توی کمدهایمان گذاشتیم و فقط به پیشرفت بچه‌های اینجا فکر کردیم. عجیب بود، اما بچه‌های مردم از خودمان مهم‌تر شده بودند. ما در چهره تک‌تک آن‌ها کودکی خودمان را می‌دیدیم که اگر دستش گرفته و راهنمایی شود، حتما موفق می‌شود.

امین و محمدمهدی یک باور مشترک دارند که محمدمهدی این‌طور شرح می‌دهد: در محله ما همین‌که سالم بزرگ شوید و سمت مواد و خلاف کشیده نشوید، به‌خودی‌خود موفق بوده‌اید.

زمانی که ما ورزش را شروع کردیم، بچه‌محل‌هایی داشتیم که استعداد ورزشی‌شان از ما بیشتر بود، اما کنارشان جایی نبود که آموزش ببینند؛ آن‌ها هم توان مالی نداشتند که در محلات دیگر دنبال ورزش بروند. این‌طور بود که کم‌کم استعدادشان خاموش می‌شد و در بهترین حالت، بقیه عمر را عین یک فرد معمولی زندگی می‌کردند درحالی‌که می‌توانستند افتخار یک شهر و کشور باشند.

از زیرزمین مسجد تا «المپیک»

 

نقطه عطف زندگی ما

راه‌اندازی و مربیگری این باشگاه نقطه عطف زندگی دو مربی جوان محله شهید رستمی است؛ به‌همین‌دلیل اموراتش را به هر چیزی اولویت می‌دهند. هم محمدمهدی که تولیدی در و پنجره دارد و هم امین که در کشتارگاهی در حاشیه شهر کار می‌کند، برای تمرین بچه‌های مستعد محله وقت می‌گذارند.

محمدمهدی می‌گوید: ما هم مثل همه، سر‌شلوغی‌های بسیاری در زندگی داریم، اما هیچ‌وقت از زمان باشگاه نمی‌زنیم. هر‌طور باشد، خودمان را به سالن می‌رسانیم؛ مثلا امین تا همین چندسال پیش دانشجو بود، اما میان درس‌خواندن همیشه زمانی برای تمرین در باشگاه حاضر می‌شد. راستش این‌طور است که ما خستگی‌هایمان را همان دم در باشگاه چال می‌کنیم و پر‌انرژی و خوشحال وارد باشگاه می‌شویم.

با همین روحیه است که باشگاه المپیک رونق گرفته است و حالا به‌عنوان یکی از پایگاه‌های ورزشی و اجتماعی محله شناخته می‌شود؛ پایگاهی که به محله و مسجد بالای سرش اعتبار بیشتری می‌دهد و خیلی‌ها را به سمت ورزش کشانده است، از‌جمله بانوان محله را که سه شیفت ورزشی سالن را اجاره کرده‌اند و یکی از خانم‌های محله مربیگری‌شان را عهده‌دار شده است یا جوان‌ها و بزرگ‌سالان محله که بعد‌از کودکان و نوجوانان وارد سالن می‌شوند و ورزش می‌کنند.

جام‌های بعد از کرونا

یکی از دیوار‌های باشگاه پر از تقدیرنامه است. ورزشکاران المپیک در چند سال گذشته تا توانسته‌اند، مدال‌های استانی و کشوری کسب کرده‌اند. بیشتر این افتخارات مربوط به سه‌سال اخیر است که به قول محمدمهدی شفیع‌پور «بچه‌ها طی این سه سال طوفانی ظاهر شده‌اند.»

می‌گوید: پس از وقفه‌ای که در دوران کرونا پیش آمد و باشگاه ناخواسته تعطیل بود، تلاشمان را چندبرابر کردیم. هم تمرین‌ها را سخت‌تر کردیم و هم تکنیک‌هایمان را ارتقا دادیم. خدا را شکر همه این سختی‌ها جواب داد، به‌طوری‌که در مقایسه با تیم‌های دیگر، این ما بوده‌ایم که بیشترین شرکت‌کننده را به مسابقات استانی و کشوری برده و بهترین عناوین را هم کسب کرده‌ایم.

با همین افتخارات فردی بچه‌هاست که المپیک هشت جام مختلف را هم می‌گیرد؛ سال‌۱۴۰۰ و ۱۴۰۲ مدال اول تیمی را در رشته کاراته دای‌دوجوکو کشور راکسب کرده‌اند.

«المپیک»، سکوی پرش بچه‌های محمدآباد است!

عنوان‌دار کشوری

امیر‌حسام اختری جنت‌آبادی یکی از مدال‌آوران باشگاه المپیک است که چندین مدال استانی و کشوری رشته دای‌دو جوکو دارد. سال‌۹۹ از‌طریق برادرش با این رشته آشنا شد. یک روز همراه او به باشگاه می‌آید و همان روز هم ثبت‌نام می‌کند.

به گفته مربی‌ها امیر‌حسام یکی از رزمی‌کاران پرتلاش باشگاه است. حتی یک روز هم نبوده است که تمرین را بپیچاند و به سالن نیاید. حتی زمان امتحانات هر‌طور بوده، وقتش را خالی کرده و تمرینش را ادامه داده است تا امروز هفت‌مقام کشوری و استانی داشته باشد.

امیر‌حسام امسال در مسابقات استانی در رشته خودش موفق به کسب مدال طلا شده است. سال گذشته هم در مسابقات کشوری تهران توانسته مقام سوم کشور را به دست آورد. درباره حس و حالش در زمان مسابقات مهم می‌پرسم. می‌گوید: قطعا قدری استرس دارم، اما سعی می‌کنم همه تلاشم را به کار ببندم تا جواب زحمت‌های مربی‌ها و خانواده‌ام را بدهم.

امیرحسام ارشد کوچک‌تر‌های باشگاه هم هست و مربیگری را به‌نوعی تمرین می‌کند. دلش می‌خواهد در آینده جا پای استادانش بگذارد و به پیشرفت رزمی‌کاران این منطقه کمک کند.

تفریح در‌کنار ورزش

در باشگاه المپیک جدا از تمرینات و اهداف ورزشی روحیه بچه‌ها هم در نظر گرفته می‌شود. برای محمدمهدی و امین مهم است که بچه‌ها انرژی مثبت داشته باشند و حالشان در‌کنار هم خوب باشد، با علاقه و اشتیاق پا به این سالن بگذارند و چند‌ساعت تمرین را علاوه‌بر ورزش، لذت هم ببرند. برای همین برنامه‌های غیرورزشی متعددی هم در باشگاه برگزار می‌شود.

یکی از خاطرات خوب بچه‌ها از برگزاری جشن تولدهاست. ازآنجاکه هنگام ثبت‌نام، تاریخ تولد بچه‌ها ثبت می‌شود، مربیان حساب تولد‌ها را دارند. در روز موعود، شخصی را که تولدش است، به بهانه‌ای به باشگاه می‌کشانند و همراه دیگر بچه‌ها غافلگیرش می‌کنند.

از دیگر برنامه‌های مفرحی که بچه‌ها دوست دارند، هنرنمایی در جشن‌ها و مراسم محله و منطقه است. گروه‌ها و مساجد مختلف محله، ورزشکاران کودک و نوجوان باشگاه را می‌شناسند و از آن‌ها می‌خواهند که در جشن‌ها حرکات رزمی نمایشی اجرا کنند. بچه‌ها هم این فرصت را غنیمت می‌شمرند و از یک هفته قبل تمرین‌هایشان را برای انجام این حرکات نمایشی شروع می‌کنند تا در حضور اهالی محل بهترین اجرای ممکن را داشته باشند.

در المپیک هر‌چند‌وقت یک‌بار بچه‌ها را به اردو هم می‌برند. امین می‌گوید: بچه‌های این منطقه تفریح خاصی ندارند. خانواده‌ها هم بضاعت چندانی ندارند و اغلب نمی‌توانند هزینه‌ای برای تفریح بچه‌ها بدهند. ما سعی می‌کنیم با کمترین امکانات، آن‌ها را به اردو‌های خارج از شهر ببریم. دو ماشین از همسایه‌ها قرض می‌گیریم و بچه‌ها را به دل طبیعت می‌بریم.

* این گزارش دوشنبه ۴ دی‌ماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۶۰ شهرآرامحله منطقه ۵ و ۶ چاپ شده است.

ارسال نظر